فیلم سه روز و سه قتل؛ ژانر ترسناک یا معمایی؟!

به گزارش مجله نایس پاتوق، سیاه و سفید، تدوین، شکل کلاژی تصاویر و البته احساس ترس و قتل که معمولا در فیلم های آن موقع قابل مشاهده است، اما در برابر ایجاد دلهره مقاومت کردم.

فیلم سه روز و سه قتل؛ ژانر ترسناک یا معمایی؟!

تینا جلالی| دومین فیلم مسعود امینی تیرانی با نام سه روز و سه قتل به همان شیوه فیلم اول او با نام بیداری برای سه روز با رویکرد و اجرایی تجربی ساخته شده است. داستان فیلم برگرفته از یک اتفاق واقعی است و بازیگران برای اجرای این صحنه های حقیقی در موقعیت کاملا عادی قرار می گیرند و واکنش های آن ها در این صحنه ها مورد آنالیز قرار می گیرد.

آنچه سه روز و سه قتل را متمایز جلوه می دهد، مدل کارگردانی امینی تیرانی است که به اعتقاد خودش شبیه به مربیگری در بازی فوتبال است.

همان طور که در زمین بازی فوتبال هر کس بازی خودش را می نماید، اما نحوه رفتارش با دیگر بازیکنان و عکس العمل هایی که در لحظه نشان می دهد، نتیجه بازی را تعیین می نماید در این فیلم هم بازیگران وارد زمین بازی می شوند و در شرایط کاملا عادی موقعیت های جدیدی خلق می نمایند. همه تمهیدات کارگردان به قبل از حضور بازیگران در میدان بازی مربوط می گردد. با مسعود امینی تیرانی گفت وگویی انجام دادیم که از نظر می گذرانید.

وقتی فیلم را می دیدم به نظرم آمد فیلم سه روز و سه قتل تحت تاثیر فیلم پروژه جادوگر بلر ساخته شده است، موافقید؟

بله، آن فیلم را دیده ام، البته موضوع فیلم که هیچ ارتباطی با فیلم پروژه جادوگر بلر ندارد ولی این فیلم و فیلم های دیگری مثل سزار باید بمیرد را به دلیل آنالیز شیوه های خاص اجرا مورد توجه قرار داده ام.

برای دستیابی به الگو های تازه اجرا در فیلم گذشته ام با نام بیداری برای سه روز که سال 92 ساختم، نمونه های مشابه فیلم پروژه جادوگر بلر را دیده ام، اما معتقدم دو فیلم من یعنی بیداری برای سه روز و سه روز و سه قتل بیشتر از هر چیزی در شکل و اجرا وامدار الگو های پرفورمنس و اجرا های تئاتری و نمایشی است یا شاید رئالیتی شو است که بازیگران را در موقعیت های عادی یا طراحی شده ای قرار می دهند و واکنش هایش را آنالیز می نمایند.

اما فراتر از سینما و هنر، بیشترین تاثیر را از فوتبال گرفته ام و به نظرم نزدیک ترین شکل اجرا در کارگردانی این فیلم مربیگری بازی فوتبال است.

چطور؟ بیشتر شرح می دهید؟

یعنی الگو یا مدل کارگردانی این فیلم شبیه به مربیگری در بازی فوتبال است. چیزی شبیه به یک زمین بازی فوتبال داریم که بازیگران وارد آن می شوند با این هدف که در یک زمان تعیین باید به نیت و هدف پیروزی یا دستیابی به ایده ای تعیین بازی نمایند. اما با اتفاقات پیش بینی نشده ای روبرو می شوند که نتیجه رفتار و عملکرد خود آنهاست. هر لحظه ممکن است شکست بخورند، پیروز شوند، درگیر شوند یا اینکه اخراج شوند.

بیشترین کار مربی قبل از بازی اصلی و خارج از زمین است. در این فیلم هم من اجراگران را وارد زمین بازی می کنم و همه تمهیداتم مربوط به قبل از اجراست. در طول اجرا بیشترین وظیفه بر عهده بازیگران است. کار بازیگران من کاری پر ریسک است و به نظرم از عهده هر کسی بر نمی آید.

ابتدای فیلم به این نکته اشاره می گردد که فیلم سه روز و سه قتل بر اساس موضوع واقعی ساخته شده، اما شکل گیری و طراحی این قصه چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟

با این موضوع چند سال پیش برخورد داشتم یعنی وارد همین خانه شدم و با قاتلی روبه رو شدم که ظاهرا در سه روز متوالی، سه قتل انجام داده بود. سال ها بعد از روی دادن این اتفاق با خودم فکر می کردم که با یک قاتل همکلام شده ام و برای من این سوال بود که مرز های واقعیت کجاست؟ آیا می توانم لحظات قبل و اقدام به قتل را تصور کنم؟ همانجا بود که قصه در ذهنم شکل گرفت.

فیلم سه روز و سه قتل طراحی و اجرای کاملا متفاوتی دارد؛ وقتی ایده شکل گیری قصه در ذهن تان به وجود آمد برای رسیدن به این اجرا نقشه یا استوری برد داشتید؟ چون ممکن بود هر لحظه با موقعیت ها و احتمالات پیش بینی نشده روبرو شوید.

من در هر دو فیلمم علاقه مند بوده ام که تجربه متفاوتی را در سینما انجام دهم. در این دو فیلم به جای یک فیلمنامه کامل، ایده ای اصلی وجود دارد که باید با مجموعه ای از قرارداد ها به اجرا درآید.

درست است که ما در این فیلم، چیزی به اسم فیلمنامه کامل نداریم، اما تقریبا همه موقعیت ها و احتمالات کاملا پیش بینی شده بود و بر اساس هر احتمالی شکلی از اجرا را طراحی نموده بودیم. اما بازیگران در شکل اجرا کاملا آزاد بودند و فیلم از این منظر کاملا وابسته به لحظات بداهه بود که آن ها شکل می دادند.

من و تیم همراهم باید در همان لحظه فکر می کردیم که در قبال بداهه بازیگران کدام احتمال پیش بینی شده را انجام دهیم. ساختار و چارچوب اصلی در ذهنم شکل گرفته بود، اما پیش بینی برای اتفاقات غیرمنتظره هم داشتیم و این نکته در تعاملی حاصل می شد که بین من و اجراگران رخ می داد.

اساسا برخی از صحنه ها کاملا مشهود است که اتفاقات محصول شرایط است.

همان نکته ای که ابتدا اشاره کردم کار ما مثل بازی در زمین فوتبال است در زمین بازی هر کس بازی خودش را می نماید، اما نحوه رفتارش با دیگر بازیکنان و عکس العمل هایی که نشان می دهند، نتیجه بازی را تعیین می نماید شما را به بازی تاریخی در جام جهانی ارجاع می دهم که زیدان با ضربه سر به سینه حریف ایتالیایی ضربه وارد می نماید و بعد از زمین اخراج می گردد و یکی از مهم ترین رفتار شاید غیراخلاقی از سوی یک بازیکن با اخلاق رخ می دهد.

تماشاگران درباره درستی و نادرستی این رفتار حرف می زنند و واکنش نشان می دهند، روحیه تیم افت می نماید و تیم می بازد. تمام این حرکات زیدان کنترل نشده بود. بنابراین در کنار همه پیش بینی ها، من و تیم همراهم منتظر وقوع یک رویداد و اتفاق هستیم.

بی اغراق بازی بازیگران در این فیلم نقاط قوت فیلم است، صبوری ای که در شرایط صعب و لحظات فیلم به خرج می دهند تا ری اکشن های همسو با لحظات که در خدمت قصه باشد، قابل توجه است.

ممکن است که در نگاه اول به نظر بیاید که مخاطب در فیلم سه روزو سه قتل با یک فیلم مستند روبه رو است و اتفاقات کنترل نشده باشد، اما در واقع یک طراحی عظیم برای هر بخش وجود دارد. ما زمان بسیاری صرف کردیم تا برای هر اتفاق طرحی داشته باشیم.

بنابراین اگرچه فیلمنامه ای نوشته شده و مرتب و پیوسته نداریم ولی در حقیقت همچون کلاژی به همه چیز فکر شده است.

شانسی که داشتم با تیم خوب و عظیمی از بازیگران همکاری کردم که کاملا خودشان را در خدمت فیلم قرار داده بودند و می دانستند چطور بازی شان را در فیلم کنترل نمایند. کار همه بازیگرانم (بهناز جعفری، حمید پورآذری، شادی کرم رودی، سونیا سنجری، میلاد رحیمی و سهند کبیری) درخور توجه است و فیلم بدون هر کدام از آن ها سرنوشت دیگری پیدا می کرد.

از تعیینه های فیلم سه روزو سه قتل این است که گفت وگومحور است و چالش های قصه در تبادل نظر ها شکل می گیرد. این را هم از ابتدا در نظر داشتید؟

بله، فیلم متکی به کلمات است. بازیگران از این حیث کاملا آزاد گذاشته شده بودند و از آن ها تقاضا کردم در خصوص آنچه به ذهن شان می آید با هم تبادل نظر نمایند. اساسا یکی از ویژگی های ساختاری فیلم های تجربی کاربرد دوگانه زبان است.

زبان در ترکیبی غیر از وظیفه اصلی یعنی انتقال مفاهیم استفاده می گردد و شاید این مهم با استفاده از تکرار های فراوان به دست می آید. اجراگران در این فیلم بار ها و در طول 90 دقیقه پیوسته درباره کشتن حرف می زنند. نوع برخوردی که با کلمات می گردد، هجوآمیز و گاه بی فایده و طولانی و خالی از معنا به نظر می رسد.

شاید به کنایه از این همه بحث های طولانی و تکراری در طول تاریخ که درباره کشتن شده ولی هیچ وقت از انگیزه و عمل کشتن کاسته نشده است.

صریح بگویم شاید این حجم از تبادل نظر مخاطب را عصبانی کند؛ این پیش فرض برای شما وجود داشت؟

برداشت خودم هم همین نکته بود که ممکن است برای مخاطب آزار دهنده باشد و برای شان تحمل فیلم را سخت کند، اما باید یادآوری کنم که تماشای فیلم تجربی معمولا سخت است و این تجربه باید شکل می گرفت. اهمیت فیلم تجربی در شکل اجراست و من نمی توانستم به دلیل خوشایند مخاطب شکل اجرا را تغییر دهم. تغییر در شکل اجرا، آزادی اجراگران را تحت الشعاع قرار می داد.

از جهت دیگر گفت وگوی شخصیت ها با هم؛ جامعه ای را به ما نشان می دهد که آدم هایش در برخی لحظات با هم اختلاف دارند یا نمی توانند دیالوگ رد و بدل نمایند.

بله همه سعی ما این بود که موقعیت های این اجرا تناظری با واقعه اصلی و جامعه پیدا کند و بتوانیم به لحظاتی از آن سه روزی که برای قاتل اتفاق افتاده، نزدیک شویم.

زمانی که قتل های اصلی رخ داد نه دوربینی در کار بوده و نه امکان فیلمبرداری، کاری که این فیلم می نماید، عناصری را در همان مکان کنار هم قرار می دهد تا امکان رصد و کشف دوباره آدم ها و موقعیت شان در آن سه روز فراهم گردد.

یعنی لحظاتی مشابه رفتار واقعی از خودشان نشان می دهند؟

بله، به نظرم آنچه در فیلم می بینیم بدون آنکه قصدی برای بازسازی واقعه اصلی داشته باشیم در جا هایی کاملا نزدیک به اتفاق اصلی می گردد. من می گویم انگار مماس با واقعه اصلی حرکت نموده ایم.

فیلم از لحظه ای که آغاز می گردد به فیلم های ترسناک هم پهلو می زند، موافقید؟

با فیلم های ترسناک فاصله دارد، اما با توجه به موضوعی که دنبال می نماید در ژانر معمایی و ترسناک هم قرار می گیرد. خودم هم بدم نمی آمد که نشانه های ژانر ترسناک در آن دیده گردد.

الان هم نشانه هایی از آن سینما دارد مثل شکل، رنگ، نور و فضا. اما بهتر است بگویم که نشانه های سینمای تجربی دهه های نخست سینما را دارد. سیاه و سفید، تدوین، شکل کلاژی تصاویر و البته احساس ترس و قتل که معمولا در فیلم های آن موقع قابل مشاهده است، اما در برابر ایجاد دلهره مقاومت کردم.

اما انتقادی به فیلم دارم در ابتدای فیلم می بینیم که قاتل مرد است ولی وقتی داستان آغاز می گردد نقش قاتل را باید خانم ها به عهده می گرفتند این کمی باعث تناقض نمی شد؟

همان طور که گفتم هیچ اصراری برای بازسازی قتل های اصلی نداشتم. کار ما شبیه همان تصویر آرشیوی است که در آن می بینیم. پلیس صحنه جرم را بازسازی می نماید و در آن یک سرباز وظیفه نقش مقتولان مرد و زن را بازی می نماید. آنجا هم نقش ها عین واقعه اصلی نیست. در فیلم انتخاب قاتل چالش خود بازیگران فیلم بود.

در واقع قراردادی با بازیگران وجود داشت که قاتل نقش اصلی فیلم خواهد بود و انتخاب نقش اصلی به عهده خودشان بود که قاتل را انتخاب نمایند یعنی آن ها با هم به این نتیجه می رسند که چه کسی می تواند، نقش قاتل را بر عهده بگیرد. هر کسی که جسارت بیشتر داشته باشد و کوشش بیشتری کند، می تواند قاتل باشد.

با توجه به نوع بازی حمید پورآذری اگر قاتل او انتخاب می شد، قابل باور تر نبود؟

من دخالتی نداشتم ولی پیش بینی هایی می کردم و علاقه مندی هم داشتم، اما اینکه معادله چگونه شکل بگیرد و چطور در صحنه به مرحله اجرا درآید را به انتخاب خود بازیگران گذاشتم. به نظرم انتخاب نقش قاتل پارادوکس غریبی است.

چرا باید افرادی برای به دست آوردن نقش قاتل کوشش نمایند؟ در ظاهر ممکن است که نقش قاتل به حمید بیشتر شبیه بود ولی آنچه در فیلم رخ می دهد، خشونتی به مراتب سخت تر است که توسط جمع انجام می گردد.

از این نکات گذشته فیلمبرداری فیلم هم بسیار قابل توجه است. یعنی بین صحنه واقعی و فیلمبرداری در نوسان است و باعث جذب مخاطب می گردد. نظارت فیلمبرداری با شما بود؟

فیلمبرداری و شکل اجرا بخشی از استراتژی کارگردانی بود بنابراین از ابتدا درباره آن فکر نموده بودم. اما مدیریت آن را به دوست و همکارم داود ملک حسینی دادم. درباره نحوه فیلمبرداری این فیلم باید بگویم که در دو، سه لایه طراحی شده بود. نوع فیلمبرداری مبتنی بر این بود که در هر فضا چه شکلی و اجرایی باید دیده گردد، آیا باید بخشی از ماجرای اصلی را دید؟ یا پشت صحنه را؟ یا هر دو را؟ ما با 10 دوربین، فیلمبرداری این فیلم را انجام دادیم.

دو دوربین اصلی و متحرک و 8 دوربین ثابت. همان طور که گفتم فیلم های تجربی شدیدا به اجرا وابسته اند و خاص بودن این اجرا بخشی از چالش ما بود. شیوه صدابرداری هم مهم بود که هادی معنوی به خوبی از عهده آن برآمد و کار بسیار سختی داشت. شاکله فیلم را اجرای آن شکل می دهد ما تمام کوشش خود را کردیم در یک محدوده سه روزه و در یک محیطی خاص با شکل فیلمبرداری خاص، شکل حضور خاص بازیگران خروجی درست و ویژه ای داشته باشد.

با تاکید می گویم که تیم بسیار خوبی داشتم در واقع این شانس را داشتم که با آدم های خوب همکاری کنم. از آقای آرش شجاعی به عنوان سرمایه گذار تا آقای صانعی مقدم به عنوان تهیه نماینده و نیما عباسپور به عنوان مجری طرح و همه همکارانم در تیم طراحی و فراوری و اجرا متشکرم. در این فیلم تیم اجرا و همه بازیگران درجه یک بودند که ریسک کردند در این فیلم با من همکاری نمایند.

منبع: فرادید
انتشار: 27 اسفند 1399 بروزرسانی: 27 اسفند 1399 گردآورنده: nicepatogh.ir شناسه مطلب: 1467

به "فیلم سه روز و سه قتل؛ ژانر ترسناک یا معمایی؟!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فیلم سه روز و سه قتل؛ ژانر ترسناک یا معمایی؟!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید