کوشش 3 کشور برای ایجاد معماری جدید روابط دنیای؛ آمریکا با واقعیت های دنیا کنار نمی آید
به گزارش مجله نایس پاتوق، در شرایطی که دنیا تک قطبی از بین رفته و دنیا چندقطبی هم شکل نگرفته، سه قدرت بزرگ - روسیه، آمریکا و چین - سعی دارند، بر اساس دیدگاه خود معماری جدیدی در روابط بین الملل ارائه دهند.
جهت دریافت خدمات بازسازی داخلی ساختمان با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. از طراحی پلن بازسازی تا اجرای جز به جز بازسازی منزل، ویلا و ساختمان اداری تخصص ماست.
به گزارش گروه بین الملل خبرنگاران، روزنامه نیزاویسیمایا گازیتا در تحلیلی نوشته است: در دهه های اخیر، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خاتمه جنگ سرد ، مورد توجه ترین پدیده نظم جدید در عرصه روابط بین المللی است.
تبدیل یک دنیا دو قطبی به دنیا چند قطبی یک واقعیت آشکار شده است و این مسئله عمدتاً با افزایش توان بالقوه اقتصادی چین و رشد سریع اقتصادهای در حال توسعه معین می گردد.
البته، امروزه به طور فزاینده ای آشکار شده که تحول روابط دنیای در حال دستیابی به ویژگی های جدیدی است ، که اصلی ترین آنها امتناع از به رسمیت شناختن اتوماتیک برندگان بر اساس اصول دنیای سازی رقابت اقتصادی است.
موفقیت دونالد ترامپ در ایالات متحده و هواداران برگزیت در انگلستان به وضوح برای همه دنیایان اثبات کرده است که نخبگان سنتی دنیا آنگلوساکسون آماده نیستند تا خود را در رقابت های اقتصادی با کشورهای آسیایی بازنده تلقی نمایند.
انگیزه های ناسیونالیسم اقتصادی نقش مشخص نماینده ای در شکل دهی به معماری جدید در روابط بین المللی دارد. آنها همچنین توسط اصول سیاست داخلی با تمرکز بر ایجاد موقعیت های شغلی ، در وهله نخست در قلمرو کشورهایشان، مشخص می شوند.
این تمایل در از بین بردن و تغییر بسیاری از توافق های بین المللی قبلی از جمله سازمان تجارت دنیای، توافقنامه کشورهای آمریکای شاقتصادی در زمینه تجارت آزاد و غیره ... موثر بود.
آمریکایی ها فهمیده ا ند که می توانند قدرت خود را در وهله نخست در قالب مذاکرات دوجانبه تحقق بخشند. و بدین ترتیب شروع به کشیدن طناب کرده و همه توافقات قبلی را پشت سر هم لغو کردند. ابتدا با کره جنوبی ، سپس با کانادا و مکزیک و اکنون هم با چین. ژاپن و اتحادیه اروپا نیز در رده های بعدی قرار دارند. علاوه بر این ، ایالات متحده از ظرفیت کامل ابزارهای سیاست اقتصادی و تجاری قرن بیستم مانند - افزایش عوارض و تعرفه ها و اعمال تحریم ها استفاده کرد. در عصری از زنجیره های ارزش دنیای ، بسیار عقب مانده و قدیمی به نظر می رسند، ولی بسیار اثربخش عمل می نمایند. در دنیا شرکای کلیدی تجاری و اقتصادی ایالات متحده ، هیچ کس سردتر از آمریکایی ها نیست. در این واقعیت نقش بسیار جذاب یک بازار غول پیکر، متنوع و سیال معین می گردد که هیچ کس به خود اجازه نمی دهد پذیرش در آن را قربانی کند.
روسیه با تکیه بر استقلال و منافع ملی، راه خود را تا حدودی از شوروی سابق جدا کرده است
در چنین شرایطی است که معرفی مداوم مفهوم روسیه مستقل در افکار عمومی روسیه چندان نابهنگام نبود.
ولادیمیر پوتین به طرز تعجب آوری یک سیاستمدار هماهنگ با این شرایط شد که نمی خواهد بخشی از حاکمیت خود را با خارج ، از سازمان های بین المللی گرفته تا کشورهای دیگر ، معاوضه کند.
در اروپا و سایر مناطق دنیا بسیاری از کشورها نسبت به مقوله حاکمیت حساس نیستند. آنها تسلیم خواست اکثریت شده و بعنوان کشورهای کوچک در شوراها و سازمان های مختلف می پیوندند تا خودآگاهی به آنها آسیب نرسانده ، به مردمشان توهین نگردد و موضوع گفتگوهای سیاسی قرار نگیرند.
این واقعیت مدت هاست که برای اکثریت قریب به اتفاق کشورها قابل قبول است که به راحتی از خواست بانک دنیای و صندوق بین المللی پول اطاعت می نمایند و اقدامات اصلی سیاست اقتصادی و اقتصادی آنها بر اساس هماهنگی با واشنگتن قدم به قدم دیکته می گردد.
ولادیمیر پوتین که بیش از 20 سال است در مسند قدرت در روسیه قرار گرفته است، از معدود کسانی است که به خوبی منافع ملی این کشور را می داند، به خصوص منافع کشور غول پیکری مانند روسیه. علاوه بر این ، این علایق با منافع عموماً شناخته شده کشورهای همسایگان یکسان است.
همسایگان روسیه کشورهای بالتیک ، قفقاز ، آسیای میانه و خاور دور هستند. ماهیت چندجانبه منافع ملی روسیه ، به دلیل جغرافیایی ، ایده ای نادرست درباره احیای روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ از نوع اتحاد جماهیر شوروی در دنیا ایجاد کرد، در حالیکه مطمئناً اینگونه نیست. روسیه، امروزه از هسته فراملیتی که پایه و اساس سیاست های گسترش طلبانه دوران اتحاد جماهیر شوروی بود ، محروم است.
نظریه دنیا روسی باید این علامت را به همه بفرستد که هیچ قصدی برای بازسازی امپراتوری قبلی (اتحاد جماهیر شوروی) وجود ندارد ، ولی نمی تواند مبتنی بر اصول اساسی روش شناختی مفهومی باشد. جایگزین فراملیتی با روسیه به عنوان پایه اتحاد به دلایلی غیرممکن است. و زمان برای این مسئله هم مناسب نیست، برای اینکه خودآگاهی ملی در همه کشورها در حال رشد است.
آمریکا با واقعیت های دنیا حاضر کنار نیامده و نمی تواند نفوذ هیچ کشوری را ببیند
ایالات متحده ، در چارچوب دکترین بزرگ سیاست خارجی خود ، نمی تواند اجازه دهد یک کشور واحد بر هر منطقه از دنیا مسلط پیدا کند و نفوذ انحصاری خود را در نیمکره غربی دنیا تقویت کند. از این رو ، درگیری آنها با کشورهایی که مانند چین ، آلمان ، ترکیه که رهبرانشان دارای نفوذ و موقعیت های منطقه ای شده اند، شروع شده است.
اعمال فشارهای همه جانبه بر روسیه نیز از همینجا ناشی می گردد که احساس تقابل دنیای بین واشنگتن و مسکو را بوجود آورده است.
البته ماهیت انگیزه های حضور این دو کشور در مناطق مختلف دنیا متفاوت است. برای روسیه ، این مناطق دارای منافع ملی مستقیم مرزی هستند و برای ایالات متحده منافع دنیای مطرح است.
در چنین شرایطی ، ولادیمیر پوتین همانطور که در روابط با بلاروس رخ داد، بیشتر بر حاکمیت ، منافع ملی و حتی خودخواهی ملی تأکید دارد و هرچند عجیب به نظر می رسد مواضع او در پکن و واشنگتن به خوبی درک می گردد.
نظریه استواری در حال ایجاد است که یک نظم بین المللی جدید باید و قطعاً پیرامون یک الگوی جدید شکل خواهد گرفت و برای کشورهایی مانند آمریکا ، چین و روسیه غیرممکن است که میزان قابل توجهی از حاکمیت خود را به توافق نامه ها و سازمان های چند جانبه واگذار نمایند.
این مسئله واقعاً یک واقعیت جدید است که متفاوت از دوران فروپاشی دنیا دو قطبی یا دنیا چند قطبی است که هنوز شکل نگرفته است.
اگر دونالد ترامپ مجدداً برای دوره بعدی ریاست جمهوری آمریکا انتخاب گردد، پس از سال 2024، سه قدرت بزرگ دنیای- ایالات متحده ، چین و روسیه - به احتمال زیاد در مورد پایه و اساس معماری جدید برای روابط بین الملل در دنیا به توافق خواهند رسید.
منبع: خبرگزاری تسنیم